مريم

ساخت وبلاگ

مريم چرا با ناز و با افسون و لبخندي
به جانم شعله افکندي مرا ديوانه کردي
امشب چه با ناله
غم از هر ديده مي بارد
دلم در سينه مي نالد
مرا ديوانه کردي مرا ديوانه کردي
رفتي مرا تنها به دست غم رها کردي
به جان من خطا کردي مرا ديگر نخواهي
پيدا شدي باز هم تو در جام شراب من
از اين حال خراب من
بگو ديگر چه خواهي بگو ديگر چه خواهي
اشکي که ريزد ز ديده من
آهي که خيزد ز سينه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مريم سپيدي
بي تو دلم شوري و اميدي
ديگر به دنيا ندارد
ديگر به دنيا ندارد ديگر به دنيا ندارد

هم چون نسيم از برم بگذر
يک لحظه در ديده ام بنگر
شايد نشاني ز عشق و وفا
بينم ز چشمت تو بار دگر
هم چون نسيم از برم بگذر
يک لحظه در ديده ام بنگر
شايد نشاني ز عشق و وفا
بينم ز چشمت تو بار دگر
اشکي که ريزد ز ديده م
آهي که خيزد ز سينه من
رنگ تمنا ندارد
تو آن گل مريم سپيدي
بي تو دلم شوري و اميدي
ديگر به دنيا ندارد
ديگر به دنيا ندارد ديگر به دنيا ندارد

|+| نوشته شده توسط mandy67 در پنجشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۴  |
اشتباه...
ما را در سایت اشتباه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mandy67 بازدید : 70 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 18:56